فهرست مطالب

Strides in Development of Medical Education - Volume:2 Issue: 1, 2006

Strides in Development of Medical Education
Volume:2 Issue: 1, 2006

  • 74 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1385/06/01
  • تعداد عناوین: 8
|
  • پژوهشی
  • علی اکبر حقدوست صفحات 1-9
    زمینه
    در دهه 1370، با توجه به سیاست توسعه ای کشور در حیطه آموزش تخصصی، جهش قابل قبولی در آموزش عالی کشور رخ داده است. جزیی از این فرآیند و البته همسو و تقویت کننده سایر فعالیت ها، جهش قابل ملاحظه در اعزام دانشجویان مقطع دکترا به خارج از کشور بوده است. با این وجود، شناخت وضعیت تحصیل ایشان به خصوص عوامل موثر بر موفقیت تحصیل آنها امری ضروری بوده و امکان برنامه ریزی بهتر و دقیق تر را فراهم می نماید.
    هدف
    این مطالعه با هدف بررسی طول مدت تحصیل دانشجویان بورسیه در کشورهای بریتانیا و ایرلند در بین فارغ التحصیلان بین سال های 1374 تا 1380 و مقایسه طول مدت تحصیل دانشجویان علوم پزشکی با سایرین و تعیین عوامل احتمالی موثر بر آن، صورت گرفت.
    روش کار
    کلیه اطلاعات دانشجویان واجد شرایط از دفتر نمایندگی علمی ایران مستقر در لندن دریافت شد. ابتدا اطلاعات کسانی که بعد از سال 1376 شروع به تحصیل نموده بودند و همچنین کسانی که احتمالا نتوانسته بودند درس خود را به اتمام برسانند از مطالعه خارج شدند (جهت کاهش اثر selection bias). در نهایت اطلاعات مربوط به 988 نفر، تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    حدود 30 درصد دانشجویان بورسیه وزارت بهداشت و مابقی وابسته به وزارت علوم و یا سایر سازمان ها و دستگاه های کشور بودند. میانگین مدت تحصیل دانشجویان وزارت بهداشت (42.5 ماه) و آموزش عالی (42 ماه) تفاوت آماری نداشتند (P=0.23). کمتر از 15 درصد دانشجویان توانسته بودند دوره درسی خود را در سه سال به اتمام برسانند. البته این درصد در دانشجویان علوم پزشکی حدود 10 درصد بیش از سایرین بود. در کل پراکندگی طول مدت تحصیل در بین دانشجویان وزارت بهداشت بیشتر بود. همچنین ضرایب همبستگی بین طول مدت تحصیل با سن، تعداد فرزندان و نمره امتحان زبان قبل از اعزام به ترتیب 0.1، 0.02 و 0.17- به دست آمد که دو ضریب همبستگی آخر معنی دار نبود. همچنین وسعت شهر محل تحصیل در طول مدت تحصیل در دوره دکترا بی تاثیر بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به پایین بودن درصد دانشجویانی که طی سه سال فارغ التحصیل شده بودند به نظر می رسد که مدت فعلی بورسیه یعنی سه سال برای تحصیل در مقطع دکترا کافی نیست. از آنجایی که مدت تحصیل دانشجویان با افزایش سن زیاد می شود، لذا توصیه می گردد تا سیستم سعی نماید دانشجویان جوان تر را گزینش و برای ادامه تحصیل به خارج اعزام نماید.
    کلیدواژگان: بورسیه، اعزام به خارج دانشجو، طول مدت تحصیل، دکترای تخصصی، فارغ التحصیلی
  • نوذر نخعی، هادی نیکپور صفحات 10-17
    زمینه
    پزشکان آینده یا دانشجویان پزشکی امروز باید در تمام جنبه های امور تحصیلی از جمله انجام پژوهش و نوشتن پایان نامه با صداقت باشند.
    هدف
    این مطالعه به منظور تعیین شیوع فریب کاری پژوهشی در بین دانشجویان سال آخر پزشکی بر اساس گزارش خود آنان و تعیین نگرش آنان نسبت به برخی از موارد فریب کاری پژوهشی صورت گرفت.
    روش کار
    کلیه دانشجویانسال آخر پزشکی شامل 104 نفر نمونه این پژوهش بودند. جمع آوری داده ها توسط پرسشنامه ای که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفته بود، صورت گرفت. این پرسشنامه شامل هفت نوع از موارد اصلی سو رفتار پژوهشی بود که با استفاده از متون معتبر و بحث گروهی با دانشجویان علاقه مند، تعیین گردید. از دانشجویان خواسته شد تا فراوانی نسبی هر یک از انواع سو رفتار پژوهشی را تعیین و نگرش خود را از طریق میزان تایید انواع سود رفتارهای پژوهشی بر روی مقیاس پنج درجه ای لیکرت (از کاملا مورد تایید تا کاملا مردود) مشخص نمایند.
    یافته ها
    کلیه دانشجویان به سوالات پرسشنامه پاسخ دادند. بدین ترتیب میزان پاسخ دهی صدرصد بود. 54 درصد پاسخ گویان زن و بقیه مرد بودند. میانه «جعل داده ها» و «دستکاری نتایج» به ترتیب 37 و 40 درصد بود و دانشجویان مورد مطالعه، سرقت ادبی را بین 25 تا 50 درصد تخمین زدند. در حالی که 71 درصد از دانشجویان عدم رعایت اصول اخلاقی در رابطه با بیماران را مردود می دانستند، «کپی گرفتن برخی مطالب پایان نامه از سایر منابع» به عنوان یکی از موارد فریب کاری پژوهشی مورد تایید حدود 58 درصد از آنان بود.
    نتیجه گیری
    اگر یافته ها به کل کشور قابل تعمیم باشد می توان آن را به عنوان یک مشکل جدی آموزشی و اخلاقی تلقی نمود. نتایج این مطالعه توجه ما را به سمت پژوهش ها و نیز تعمق بیشتر پیرامون گرفتن اجباری پایان نامه و راه های جایگزین آن جلب می نماید.
    کلیدواژگان: سوء رفتار پژوهشی، دانشجوی پزشکی، تقلب، اخلاق
  • زهرا جلیلی، عصمت نوحی، بتول احمدپور صفحات 18-24
    زمینه
    یکی از مهم ترین جنبه های آموزش بالینی، سنجش دقیق و ارزشیابی عینی شایستگی های حرفه ای دانشجویان پزشکی است. با استفاده از آزمون بالینی با ساختار عینی (objective structural clinical exam) طیف گسترده ای از مهارت های تکنیکی و پایه در محیط آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار می گیرد. رضایت دانشجویان از این روش ارزشیابی می تواند بستر مناسبی برای توسعه آن در آموزش بالینی ایجاد نماید.
    هدف
    این مطالعه با هدف تعیین میزان رضایت مندی کارآموزان و کارورزان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان نسبت به شیوه ارزشیابی مهارت های بالینی با ساختار عینی (OSCE)، صورت گرفت.
    روش کار
    این مطالعه از نوع مقطعی (Cross sectional) است. جامعه مورد مطالعه کلیه دانشجویان پزشکی (کارورز و کارآموز) دانشگاه علوم پزشکی کرمان بودند که تجربه ارزشیابی بالینی به شیوه OSCE را داشتند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ای پژوهشگر – ساخته بود که پس از کسب روایی مطلوب و تعیین پایایی با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (r=0.82) مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج مطالعه حاضر بیان گر آن بود که کارآموزان و کارورزان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان که تجربه ارزشیابی مهارت های بالینی به شیوه OSCE را داشتند، نسبت به این شیوه ارزشیابی با کسب 76.4 درصد نمره کل از رضایت مطلوبی برخوردار بودند. در مجموع افراد مورد مطالعه برای 73.1 درصد عبارات، گزینه راضی یا کاملا راضی، 13 درصد بی نظر و 13.9 درصد ناراضی یا کاملا ناراضی را انتخاب کردند. همچنین 93.8 آنها رضایت خود را نسبت به برگزاری این شیوه ارزشیابی اعلام نمودند. در بررسی ارتباط رضایت دانشجویان و توافق نسبت به برگزاری این شیوه در سایر گروه های آموزشی ارتباط معنی دار آماری (P<0.01) مشاهده شد ولی در بررسی سایر متغیرهای زمینه های تفاوتی مشاهده نگردید.
    نتیجه گیری
    با توجه به رضایتمندی دانشجویان از ارزشیابی با ساختار عینی (OSCE) به نظر می رسد کاربرد وسیع این روش در بخش های مختلف بالینی ضروری باشد.
    کلیدواژگان: ارزشیابی بالینی، آزمون بالینی با ساختار عینی، رضایت، کارآموز، کارورز
  • اشرف ادهمی، حامد ریحانی، زهرا فتاحی، نوذر نخعی، طیبه فصیحی هرندی صفحات 25-32
    زمینه
    بررسی نظرات افراد درگیر در آموزش (اساتید و دانشجویان) اعتبار ارزشیابی عملکرد آموزشی اساتید را افزایش می دهد و در دستیابی به اهداف ارزشیابی که ارتقای کیفیت می باشد مسوولین را یاری می نماید.
    هدف
    این مطالعه به منظور مقایسه نتایج خودسنجی اساتید با نظرات دانشجویان در مورد عملکرد آموزشی اساتید انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی – تحلیلی، عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی توسط دانشجویان و خود اعضای هیات علمی مورد ارزیابی قرار گرفت. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسش نامه تدوین شده در مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی که حاوی ده سوال چهار گزینه ای بود جمع آوری گردید. پرسشنامه در اختیار 160 عضو هیات علمی که در زمان جمع آوری داده ها مسوولیت تدریس دروس تئوری را عهده دار بودند و 600 دانشجو که از بین 50% دانشجویان برتر هر کلاس به طول تصادفی انتخاب شده بودند، قرار داده شد، در مجموع داده های مربوط به 137 پرسشنامه خود سنجی اساتید و 1530 پرسشنامه تکمیل شده توسط دانشجویان با استفاده از شاخص های مرکزی، پراکندگی و آزمون های t و آزمون من ویتنی یو و ضریب همبستگی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج این پژوهش نشان داد که میانگین (انحراف معیار ±) نمرات کل خودسنجی اساتید (4.28±0.49) از میانگین (انحراف معیار ±) نمره کل ارزشیابی اساتید از دیدگاه دانشجویان (3.39±0.51) بیشتر بود (P<0.0001). ارتباط ضعیف و معنی داری بین نظرات اساتید و دانشجویان در حیطه ارزشیابی از دانشجو (r=0.25، P<0.05) و حیطه نظم (r=0.25، P<0.05) مشاهده گردید. ولی در حیطه روش تدریس و تسلط علمی اساتید همبستگی معنی دار وجود نداشت (P>0.05).
    نتیجه گیری
    در این بررسی، اساتید نمرات نسبتا بالاتری نسبت به دانشجویان به خود داده اند و رضایت شان از روش تدریس و عملکرد علمی خود با آن چه دانشجویان در ذهن دارند متفاوت است. لذا ارایه یک سیستم ارزشیابی مطلوب، استفاده از روش های مختلف ارزشیابی، باز خورد مناسب به اساتید جهت اطمینان خاطر از صحت و دقت نتایج ارزشیابی در جهت ارتقای کیفیت آموزش، امری ضروری به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: عملکرد آموزشی، ارزشیابی آموزشی، خودارزیابی، دانشجو، عضو هیات علمی
  • رقیه ارشاد سرابی، کامبیز بهاء الدینی صفحات 33-39
    زمینه
    رشد سریع استفاده از تکنولوژی اطلاعات (IT) در زمینه علوم پزشکی، روش آموزش پزشکی را تغییر داده است به طوری که توانایی استفاده از کامپیوتر را که از آن به سواد کامپیوتری یاد می کنند برای دانشجویان پزشکی تبدیل به امری حیاتی کرده است.
    جهت توانمند نمودن دانشجویان در کاربرد کامپیوتر و تکنولوژی اطلاعات در آموزش پزشکی و انجام فعالیت های حرفه ای خود در آینده، آگاهی از سواد کامپیوتری دانشجویان و میزان علاقمندی آنها به یادگیری تکنولوژی اطلاعات، امری ضروری است.
    هدف
    این مطالعه با هدف تعیین سواد کامپیوتری دانشجویان پزشکی ورودی سال های 79-77 صورت گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی کلیه دانشجویان پزشکی ورودی سال های 79-77 (180 نفر) نمونه مطالعه بودند. گردآوری داده ها توسط پرسشنامه ای که قبلا در پژوهش های مشابه در دانشگاه های آمریکا مورد استفاده قرار گرفته بود، صورت گرفت. میزان پاسخ 74 درصد بود و پایایی ثبات درونی پرسشنامه بعد از جمع آوری داده ها 0.86 به دست آمد.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد 29.2 درصد از دانشجویان مذکر و 70.8 درصد مونث بودند و 65.6 درصد آنها دارای کامپیوتر شخصی بودند. قبل از ورود به دانشگاه 20.8 درصد از افراد در زمینه سخت افزار، 43.2 درصد در زمینه نرم افزار و 9.4 درصد در زمینه طراحی و تحلیل سیستم حداقل یک دوره آموزشی را گذرانده بودند. دانشجویان در مجموع 56 درصد نمره کل سواد کامپیوتری را کسب کردند. سواد کامپیوتری دانشجویان مذکر به طور معنی داری از سواد دانشجویان مونث بیشتر بود (P<0.01).
    نتیجه گیری
    با توجه به درصد نمره سواد کامپیوتری دانشجویان، پیشنهاد می گردد گذراندن دوره های آموزش تکنولوژی اطلاعات (IT) که اساس سواد کامپیوتری می باشد در بدو ورود به دانشگاه به کلیه دانشجویان برگزار و تجهیزات کافی برای استفاده دانشجویان فراهم گردد.
    کلیدواژگان: دانشجوی پزشکی، سواد کامپیوتری، تکنولوژی اطلاعات
  • حسین صافی زاده، مریم عظیمی صفحات 40-48
    زمینه
    تغذیه نامناسب زمینه ساز بسیاری از بیماری های شایع نظیر دیابت، سرطان ها و بیماری های قلبی عروقی می باشد. علی رغم اشراف به این که غالبا از پزشکان جهت ارایه راهنمایی در مورد جنبه های تغذیه ای بیماری ها سوال می گردد، منتهی هنوز در برنامه های درسی دانشکده های پزشکی به ویژه در آموزش بالینی و آموزش مبتنی بر بیمار به درس تغذیه به طور شایسته ای اهمیت داده نمی شود.
    هدف
    این مطالعه به منظور تعیین آگاهی، نگرش و عملکرد تغذیه ای کارورزان دانشگاه علوم پزشکی کرمان طراحی گردید.
    روش کار
    ابزار مطالعه پرسشنامه ای خود ایفا شامل 29 سوال بود که طی یک مطالعه مقطعی در سال 1383 توسط 105 کارورز تکمیل گردید.
    یافته ها
    میانگین (انحراف معیار ±) نمره دانش، نگرش و عملکرد کارورزان در مورد تغذیه به ترتیب 6.93±1.89 (از 14 نمره)، 15.50±3.54 (از 40 نمره) و 1.48±1.58 (از 7 نمره) به دست آمد. در تجزیه و تحلیل داده ها مشخص گردید که میانگین نمره دانش و عملکرد دانشجویان بر حسب جنس تفاوتی نداشته اما پسران نگرش بهتری نسبت به دختران داشتند (P<0.05). بین نمره دانش و نگرش کارورزان رابطه مثبت معنی دار مشاهده گردید (P=0.023 و r=0.22) یعنی با افزایش آگاهی کارورزان در مورد علم تغذیه، نگرش آنان نیز بهتر می شود؛ بین نگرش و عملکرد کارورزان هم رابطه منفی معنی دار وجود داشت (P=0.001، r=0.33)، به طوری که علی رغم بینش مناسب نسبت به اصول تغذیه منتهی عملکرد مطلوبی ندارند.
    نتیجه گیری
    به طور کلی نتایج مطالعه حاکی از آن است که نقیصه جدی در دانش تغذیه ای کارورزان وجود دارد، به علاوه نگرش و عملکرد تغذیه ای ایشان نیز بسیار نامطلوب می باشد که به نظر می رسد اهمیت ندادن به درس تغذیه در دوره های آموزش پزشکی علت اصلی باشد. با توجه اهمیت تغذیه مناسب در تامین سلامتی و همچنین کنترل و درمان بیماری ها، برنامه ریزی دقیق جهت ارتقای سطح دانش تغذیه ای کارورزان و تاکید بر اهمیت علم تغذیه در آموزش پزشکی ضروری می باشد. بر همین اساس توصیه می گردد، آموزش درس تغذیه بازنگری شده و به طور مناسب در برنامه درسی دانشکده های پزشکی دیده شود.
    کلیدواژگان: تغذیه، دانش، نگرش، عملکرد، کارورز، آموزش پزشکی
  • مریم سادات مطهری، شیرین حجازی، ژاسمن شاه نظری، محمود محمودی صفحات 49-55
    زمینه
    آموزش و انتشار اطلاعات یکی از استراتژی های اولیه در برنامه های ارتقای بهداشت می باشد. در سال های اخیر توجه به بیماری های منتقله از اره جنسی افزایش یافته است و از آنجا که این بیماری ها اغلب از طریق رفتارهای قابل اجتناب و تغییرپذیر کسب می شوند، لذا آموزش می تواند راهکاری موثر جهت پیشگیری از موارد جدید ابتلا محسوب گردد.
    هدف
    این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر آموزش به دو روش سخنرانی (به همراه فیلم و جزوه) و پوستر بر میزان آگاهی و نگرش دانشجویان در زمینه ایدز انجام شد.
    روش کار
    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است. نمونه پژوهش 160 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان بودند که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب و به دو گروه سخنرانی و پوستر (در هر گروه 80 نفر) تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای حاوی 54 سوال در 3 بخش شامل اطلاعات دموگرافیک، آگاهی و نگرش بود که توسط واحدهای مورد پژوهش در دو مرحله (قبل و پس از آموزش) تکمیل گردید، جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های t مستقل و t زوج استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بین میزان آگاهی قبل و پس از آموزش به روش سخنرانی و پوستر اختلاف معنی دار وجود داشت (P<0.0001) به طوری که میانگین نمرات آگاهی گروه سخنرانی از 35.18 به 75.7 و گروه پوستر از 35.8 به 48.51 ارتقا یافت. همچنین اختلاف معنی داری بین نگرش قبل و پس از آموزش به روش سخنرانی (P<0.0001) و پوستر (P<0.001) وجود داشت. بدین ترتیب میانگین نمرات نگرش گروه سخنرانی از 17.38 به 27.78 و گروه پوستر از 15.36 به 18.68 افزایش یافت. در مقایسه دو روش، اختلاف معنی دار آماری بین دو گروه در تغییرات نمرات آگاهی (P<0.0001) و نگرش (P<0.0001) در دو مرحله قبل و پس از آزمون دیده شد.
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش نشان داد روش سخنرانی (به همراه فیلم و جزوه) دارای تاثیر بیشتری بر ارتقای سطح آگاهی و نگرش دانشجویان در زمینه ایدز بوده است. این نکته ضرورت اجرای برنامه های آموزشی مدون و موثر آموزشی جهت ارتقای سطح آگاهی و نگرش جوانان در زمینه ایدز را به عنوان یکی از راه کارهای اولیه جهت پیشگیری از این بیماری مورد تایید قرار می دهد.
    کلیدواژگان: آموزش، سخنرانی، پوستر، آگاهی، نگرش، ایدز
  • عصمت نوحی، اشرف ادهمی، علی اکبر حقدوست صفحات 56-62
    زمینه
    کارگاه های روش تدریس که با هدف توسعه آموزش در سطح دانشگاه و اساتید طراحی شده است بایستی خود نمونه بارزی از الگوهای توسعه یافته تدریس را ارایه نمایند.
    هدف
    این مطالعه به منظور تعیین نظرات اعضای هیات علمی شرکت کننده در کارگاه های روش تدریس مقدماتی برگزار شده در دانشگاه علوم پزشکی کرمان در مورد نحوه برگزاری این کارگاه ها صورت گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه، نظرات 171 نفر عضو هیات علمی شرکت کننده در شش نوبت کارگاه روش تدریس به صورت سرشماری مورد بررسی قرار گرفت. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه مصوب وزارت بهداشت و درمان بود. این پرسش نامه در دو بخش شامل ویژگی های فردی و عبارات سنجش نظرات که بر اساس مقیاس 5 درجه ای لیکرت (از کاملا موافق تا کاملا مخالف)، طراحی گردیده بود، پس از سنجش مجدد روایی محتوا با نظرخواهی از صاحب نظران (r=0.9) مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    از 171 نفر شرکت کنندگان در کارگاه ها بیشتر آنها مذکر (67.3 درصد) و از نظر مرتبه علمی، استادیار (62.6 درصد) بودند بر اساس یافته ها شرکت کنندگان در مطالعه در مجموع با 69.5 درصد از عبارات، موافق یا کاملا موافق بودند. بیشترین موافقت (84 درصد) مربوط به «طراحی مناسب اهداف کارگاه» و بعد از آن به ترتیب مربوط به «توالی منطقی و منظم موضوعات» (82 درصد) و «ایجاد آمادگی و ارایه اطلاعات در ابتدای کارگاه» (81 درصد) بود. کمترین موافقت مربوط به «تسهیلات موجود در مکان برگزاری کارگاه» (40.4 درصد) و در «تدارک نمودن فرصت کافی برای بحث های فردی و گروهی در طول کارگاه» (47.4 درصد) بود. همچنین بین نظرات شرکت کنندگان برحسب نوبت کارگاه تفاوت معنی دار آماری مشاهده گردید (P<0.05)، به طوری که ارزیابی شرکت کنندگان در کارگاه های پنجم و ششم نسبت به نوبت اول و دوم در مورد کارگاه بهتر بود.
    نتیجه گیری
    موفقیت یک کارگاه آموزشی تا حد بسیار زیادی به برنامه ریزی و تدارکات آن وابسته است. کارگاه های روش تدریس که به منظور توسعه توانمندی آموزش مدرسین برگزار گردیده است بایستی از ویژگی ها و توانمندی های آموزشی قابل قبولی برخوردار باشند تا بتوانند به عنوان الگوی آموزشی اثرات مثبتی داشته باشند. نتایج این بررسی بیانگر آن است که در مجموع برنامه ریزی کارگاه های مذکور از روال نسبتا مناسبی برخوردار بوده است ولی از نظر تدارکات و امکانات نیازمند توسعه و تغییر می باشد. همچنین زمان بندی مناسب تر به منظور بحث و تبادل نظر و استفاده از روش های مناسب تر آموزشی ضرورت دارد.
    کلیدواژگان: ارزشیابی، عملکرد، کارگاه آموزشی، روش تدریس
|
  • Hagh Doost Aa Pages 1-9
    Background
    Iran experienced a big jump in higher education in 1990s. In compatible with this jump, the number of Ph.D students was increased considerably, particularly those who were sponsored to study abroad. It is incredibly important to explore the issues around the study of these students, which its findings can be used for further planning.
    Objective
    To assess the education duration of Iranian Ph.D students graduated from universities in UK and Irland between 1995 and 2001. Also, to compare the durations of studies of students in medical fields with that in other students.
    Methods
    The data of Iranian Ph.D students were collected from the Deputy of Science in the Embassy of Iran in UK. In order to minimize the selection bias introducted by sensored data, only the information of students who started their studies before 1997 was analysed.
    Results
    Around 30% of students were sponsored by the Health Ministry of Iran to study in medical fields. In average, the durations of studies in students of medical fields was not statistically different with the durations in other students (42.5 months versus 42 months respectively, p=0.23). Less than 15% of students finished their studies within 3 years; however, it was around 10% greater in students of medical fields. The diversity of the durations of studies was greater in medical field students. The correlation coefficients between the duration of studies and age, the number of children, and English score of students in the beginning of their courses were 0.1, 0.02 and -0.17, respectively; the last two coefficients were not statistically significant. In addition, the students in large cities and in small towns finished their courses more or less with the same length.
    Conclusion
    Most of students could not finish their studies within three years which is the duration of scholarship in Iran; therefore, it is suggested that the system revises its regulations. In addition, it is suggested that the scholarship system chooses younger students, because age had a positive association with the length of study.
  • Nakhaei N., Nik Pour H Pages 10-17
    Background
    Tomorrow doctors or today students should be honest in all the aspects of academic work including conducting a research project and writing the thesis.
    Objective
    This study was conducted to explore the prevalence of research fraud among medical students according to their subjective experiences and to clarify the attitudes of them towards the issue.
    Methods
    A questionnaire which its reliabiltiy and validity were confirmed, was distributed among 104 interns. It consisted 7 items concerning major types of research fraud which were determined based upon an extensive literature review and a focus group discussion with interested medical students. They were asked about the prevalence of each type of the research misconducts and their prevalence among medical students.
    Results
    The response rate was 100%. Fifty four percent of the repondents were female. Fabrication of data and falsification of the findings were reported to be as high as 37 and 40 percent, respectively. The subjectively estimated prevalence of plagiarism was between 25 to 50 percent. About 58 percent of them approved copying other's work whilet 71 percent of them disapproved unethical research behavior towards the patients.
    Conclusion
    If the results could be generalized to the whole country they might be regarded as a major educational and ethical problem. The result warrant further research and concern about the mandatory research system and alternative approches.
  • Jalili Z., Noohi E., Ahmad Pour B Pages 18-24
    Background
    Exact and objective evaluation of professional competency is one of the most important aspects in medical student's clinical education.Objective structural clinical exam (OSCE) evaluates a large spectrum of technical and basic skills in an experimental setting.
    Objective
    To determine the satisfaction of medical stagers and interns in Kerman University of Medical Sciences on evaluation based on OSCE.
    Methods
    All the medical students experienced the OSCE were selected as the population of this cross – sectional research. To gather the data, a researcher – made questionnaire with a proper validity and reliability was used.
    Results
    The findings indicated the respondents having experienced OSCE totally got 76.4%of the total scor of satisfsction, so they were satisfied with this evaluation method. The students agreed or completely agreed on 73.1% of the statements, and 13.9% selected disagreed or completely disagreed. Most of the students (93.8%) agreed on doing this method in other wards. A significant relationship (P<0.01) was observed between student's satisfaction and agreement on using this method in other educational groups but no difference was observed on other background variables.
    Conclusion
    . Since the student were satisfied with OSCE, it seems necessary to develop this evaluation method in all clinical groups.
  • Adhami A., Reihani H., Fattahi Z., Nakhaei N., Fasihi Harandi T Pages 25-32
    Background
    Investigation of the opinions of individuals involved in education (faculty and student) makes the assessment of the faculty, educational performance more valid and helpusimprove quality as an objective of evaluation. A method to decrease subjectivity in evaluation of teachers by student is self – assessment, especially when evaluation aims to find shortages & help to improve education.
    Objective
    This survey is to compare the self – assessment of the faculty with student assessment about the faculty teaching method.
    Methods
    To do this descriptive-analytical study, two questionnaires with ten questions in four categories designed in EDC were randomly distributed among 600 students and 160 faculty members teaching theory lessons. 1530 questionnaires were returned by students and 137 questionnaires by the faculty members. Data were analyzed using t and, Man-Whitney U tests and Spearmans, correlation confident.
    Results
    The mean of self – assessment score of the faculty was more than mean of student evaluation score about their teachers (4.28 ± 0.49 vs 3.39 ± 0.51, P < 0.0001). There was a significant although poor relationship between students and teachers assessment on evaluation by student (r = 0.25, P<0.05) and discipline (r = 0.25, P<0.05). But there was no significant relationship between teaching method and scientific level of the faculty P > 0.5).
    Discussion
    In this survey, the scores the faculty members considered for themselves were higher than the scores the students assigned to them and the facultie's satisfaction on teaching methods and scientific performance is different from what the students considered. In this way presenting an appropriate evaluating system, using various methods of evaluation and giving proper feedback to the faculty is necessary.
  • Ershad Sarabi R., Bahaadini K Pages 33-39
    Background
    The rapidly expanding use of information technology (IT) in medicine and biomedicine has changed the medical education methods, So that information literacy, the ability to use computer, is an essential skill for students. Knowing about the computer literacy level of students and the level of their interest in learning information technology help make the students to use computers and information technology better.
    Objective
    The aim of this study was to assess the level of computer literacy amongst three classes of Kerman University's medical students. (students accepted during 1998-2000)
    Methods
    All students accepted during 1998-2000 (180 students) were studied in this cross – sectional research. The questionnaire was used before in similar research in America. Response rate was 74%. The internal consistency of the questionnaire was computed after the gathering and was 0.86.
    Results
    29.2 percent of the respondents were male and 70.8% were female. Most of them (65.6%) had personal computer, 20.8% of them had passed at least an educational class on hardware, 43.2% on software class, and 9.4% on system design and analysis before accepting to university. In total, the students got 56% of computer literacy score. The computer literacy of males was significantly higher than females (P<0.01)
    Conclusions
    In order to increase the level of computer literacy among medical students, we would suggest formal inclusion of IT in undergraduate medical curriculum.
  • Safi Zadeh H., Azimi M Pages 40-48
    Background
    Inappropriate nutrition has an important role in many pathological conditions, including such common diseases as diabetes, cancer and cardiovascular diseases. Despite the recognition that physicians are often called upon to provide counseling in nutritional aspects of diseases, nutrition does not hold the place it deserves in medical school's curricula, especially in clinical and case-based teaching.Objectve: The aim of this study was to determine the knowledge, attitude and practice of interns in Kerman Medical University regarding the nutrition.
    Methods
    Self-administered questionnaires, including 29 questions and in a cross-sectional study were completed by 105 interns.
    Results
    The mean knowledge, attitude and practice scores were 6.93 ± 1.89 (out of 14), 15.50 ± 3.54 (out of 40) and 1.48 ± 1.58 (out of 7), respectively. There were no significant differences in knowledge and practice scores between males and females, but male interns had higher score in attitude (P<0.05). We detected a statistically significant positive correlation between knowledge and attitude (r=0.22, P=0.023), so that the higher knowledge level, the higher attitude score. A significant negative relationship was observed between intern's attitudes and their practices (r=-0.33, P= 0.001). Despite good attitude concerning nutrition principles, their practice scores were undesirable.
    Conclusion
    The results of this study indicate that there are serious defects in the knowledge of the interns concerning the principles of nutrition. Furthermore, their attitudes and practices about nutrition are undesirable. Considering the importance of proper nutrition for good health and treatment and prevention of disease, there is a need for improvement of nutritional knowledge in future doctors. This requires careful planning and curricula changes to include the principles and practice of nutrition. In other words, nutririon needs to be re-evaluated and properly integrated into the medical school's curriculum.
  • Motahari , Hejazi Sh, Shah Nazari J., Mahmoodi M Pages 49-55
    Background
    Teaching is a basic strategy in health promotion programs. Concerns on sextually transmitted diseases has dramatically grown in recent years. Teaching can be a proper strategy to prevent these diseases, because these diseases are often acquired through avoidable and changeable behavior.
    Objective
    To compare the effect of two educational methods, lecture (using film and pamphlet) and poster, on student's knowledge and attitude about HIV/AIDS.
    Methods
    This research was a quasi-experimental study. The sample consisted of 160 students, chosen using stratified – random sampling and divided into two equal groups of lecture and poster. A questionnaire including three sections with 54 questions (demographic information, knowledge and attitude) was completed by the subjects in two stages, before and after teaching. Independent and paired t-tests were used to analyze the data.
    Results
    The findings indicated a significant difference between the pretest and posttest of knowledge scores in both teaching methods (P<0.0001). The mean of knowledge scores in lecture group improved from 35.18 to 75.7 and in poster group from 35.8 to 48.51. A Significant difference was observed between pre and post-test of the means of attitude scores for lecture (p<0.0001) and poster (p<0.001). The mean of attitude scores improved from 17.38 to 27.78 in the lecture group and from 15.36 to 18.68 in the poster group. Comparing the two methods, the results showed a significant difference in knowledge and attitude level in two groups (P<0.0001).
    Conclusion
    Lecture teaching had more effect on improving knowledge and attitude of the students about HIV/AIDS. As a result, the effective and codified educational programs are proved as basic strategies to improve knowledge and attitude of the young about HIV/AIDS in order to prevent this discase.
  • Nouhi E., Adhami A., Hagh Doost Aa Pages 56-62
    Background
    Teaching Methodology workshop aimed at development of education, therefore, it must offer the best developed methods of teaching.
    Objectives
    To determine the quality of the teaching methodology workshops held in Kerman University of Medical Sciences based on the views of the participators.
    Methods
    The views of all 171 faculty members participated in six teaching methodology workshops were evaluated using the questionnaire approved by The Ministry of Health and Medical Education. The questionnaire consisted of two sections: demograophic features & statements on the views based on a 5 Likert scale (from strongly agree to strongly disagree). Its validity was 0.9 measured by the views of experts.
    Findings
    67.3 percent of the participators were male and assistant professors 62.4%. 69.7% of the participants were strongly agreed or agreed upon the statements. The most agreement was on "proper planning of aims" (84%), then "giving introductory information in the beginning" (81%), "sequential outline " (82%), respectively. The least agreement was found on "the facilities". (40.4%), "enough time allocated to individual & group discussion" (47.2%). A significant difference was observed between the views based on different workshop sessions (P<0.05) so that the evaluation results of the 5th and 6th workshops were better than the 1st and 2nd results.
    Conclusion
    the success of a workshop depends on planning & facilities to some extent. The teaching methodology workshops holding to improve teaching abilities, should have acceptable characteristics to be efficient. According to the findings, the planning of the workshops was appropriate but facilities have to be improved. Designating more time to discussion and using more appropriate educational methods is also necessary.